یک دوست

یادداشتها و اندیشه ها و خاطرات یک جوان ایرانی

یک دوست

یادداشتها و اندیشه ها و خاطرات یک جوان ایرانی

قانون جدید غافلگیر کننده!

امروز برای ترم جدید انتخاب واحد کردم.البته این قانون جدید برای همه دانشجویان دانشگاه پیام نور غافلگیرکننده بود.قانون جدید از این قراره که برای انتخاب واحد باید پول شهریه ثابت را ابتدا واریز بکنید.و گرنه انتخاب واحد بی انتخاب واحد.چون بدون پرداختن مبلغ شهریه ثابت توی سایت گلستان منوهای مربوط به ثبت نام و انتخاب واحد فعال نمیشه.حالا خوبه که من ترم آخر هستم.اگه خدا بخواد یکبار بیشتر این قانون در مورد من عملی نمیشه.اگه با انصاف باشیم باید بگم خیلیا توی دانشگاه پیام نور مشکل مالی دارند.یعنی نمیتونند مبلغ شهریه رو در اول ترم بپردازند.براساس قانون قبلی میتونستیم مبلغ شهریه رو آخر ترم بپردازیم.البته امیدوارم قوانین این جوری انگیزه درس خوندن رو کاهش نده.چون هر جوری که شما حساب کنی درس خوندن آنهم در یک رشته موردعلاقه برای همه ما لازمه.در مدت این چندساله افراد زیادی تونستند با استفاده ار فرصت دانشگاه پیام نور تحصیلاتشون رو ادامه بدن و به یک شغل دست یابند. 

تا شقایق هست زندگی باید کرد....

امتحانات ترم تابستان امسال هم تموم شد.نتایج برام راضی کننده است.چون درس خوندن همراه کار کردن یه مقدار سخته! اما علاوه بر اینکه این امتحان آخری مصادف شد با فوت یکی از فامیلامون.خیلی تمرکزم بهم ریخت.اولش نمیخواستم توی امتحان شرکت کنم.ولی بعدش گفتم این بنده خدا که به رحمت خدا رفته،خدا بیامرزد! دیگه غم و غصه خوردن ما زیاد فایده نداره.به قول سهراب سپهری تا شقایق هست زندگی باید کرد.حالا برای اینکه دانشگاه را تموم کنم.یک ترم دیگه در سالتحصیلی جدید باید بخونم.هنوز برای اینکه ارشد چی بخونم تصمیم نگرفتم.ولی به این جمع بندی رسیدم که باید ادامه بدم.توی این چهارساله هم اگه درس نمیخوندم.واقعا افسرده میشدم.مهمترین درسی هم که در ترم آخر باید بگیرم.درس پروژه هستش.این درس چهار واحد عملی هست.از همین الان باید به فکرش باشم.درس بعدی هم که مهمه.درس کارورزیه.*** از درس و مشق که بگذریم.برای وبلاگم هم یه نقشه هایی دارم.به نظر من هر کسی توی زندگیش یه چیزایی رو بلده که میتونه اگه بخواد اونا رو به بقیه هم آموزش بده.این تجربه هایی که ما داریم.زمانی با ارزشتر میشن.که بتونیم این تجربه ها رو در اختیار افراد دیگه هم بزاریم.فکری که الان توی ذهنم هست اینه که من به کتاب و کتابخوانی علاقه دارم.کتابهای زیادی رو خوندم.به قول آقای مهدی مالکی نژاد مخترع G5 کتابها بزرگترین مشاوران ما هستند.و هر وقتی که برای ما مشکلی پیش میاد باید به کتابهامون مراجعه کنیم.و از اونها کمک بخواهیم.من هم میخوام یک وبلاگ درست کنم و توی اون درباره کتابهایی که مطالعه کردم.بگم.در مطالب بعدی درباره این موضوع بیشتر باهاتون صحبت میکنم.فعلا خداحافظ.

در سوگ یک جوانه سبز

روزی که گذشت بر تمام خانواده من روز سختی بود چرا که دیگر بار واقعیتی دردناک به وقوع پیوست.دیروز جوان نو رسی به نام سجاد با مرگ خود همه ما را به ماتم فروبرد.از همه بیشتر دلم برای مادرش می‌سوزد.با چه امیدها که او را بزرگ کرده بود.به راستی که در چنین وقایع دردناکی کسی قادر نیست ذره ای از حس سوگوارانه مادر داغدیده را درک کند.آری سجاد عزیز دیگر پیش ما نیست.سجاد پسرخاله مهربانم،با همان چهره مهربان و دوست داشتنی اش غریبانه ما را ترک کرد و به دیار باقی شتافت. امیدوارم خداوند او را به خاطر مادر دلشکسته و داغدیده اش ببخشاید و بیامرزد.خواستم که با نوشتن چندین سطر کمی از سنگینی این داغ بر روی قلبم بکاهم.معذرت میخواهم که با نوشته تلخم شما را آزردم.بیشتر قصدم این بود از شما دوست عزیز و خواننده گرامی بخواهم که به رسم مسلمانی و جوانمردی با خواندن یک فاتحه یا حتی با ذکر یک صلوات برای آرامش سجاد عزیز دعا کنیم.امیدوارم دیگر هیچ مادری داغ جوانش را نبیند( آمین)  

مانند حافظ و سعدی و فردوسی،اندیشمندانه و سنجیده سخن بگوییم

سخن گفتن یکی از ویژگی‌های متمایز کننده انسان از حیوان است.یکی از معروفترین تعریف ها در مورد انسان این است که انسان حیوانی است ناطق(=سخن گو).خیلی از فعالیت‌های روزمره ما احتیاج به سخن گفتن دارد.سخن گفتن صورت فیزیکی افکار ماست.کیفیت سخنان ما کیفیت افکارمان را هم نشان می‌دهد.به قول معروف از کوزه همان تراود که در اوست.عالی بودن سطح اندیشه یک جامعه،به بالا بردن سطح ادبیات جامعه هم کمک خواهد کرد.کشورمان ایران با دارا بودن تمدنی درخشان و متون ادبی درخشان همواره جایگاه اندیشه والا و سخن ادیبانه و فیلسوفانه بوده است.اما در حال حاضر و در جامعه‌ای که سودای صنعتی شدن و توسعه دارد.کمتر در سطح عمومی شاهد الفاظ محترمانه هستیم.اگر نگاهی دقیق به کلمات رد و بدل شده در اغلب گفتگوها بیاندازیم.اغلب حاوی محتوایی از اندیشه‌هایی منفی دارد.نیش و کنایه زدن و نیش و کنایه شنیدن به عادتی بد برای ما تبدیل شده‌است.باید بدانیم وقتی صحبت و گفتگو میکنیم سنجیده سخن بگوییم.در جامعه ما در بین گروه همسالان صمیمی شدن معنیش این شده که کمتر ادب را رعایت کنیم.به هر حال وقتی محتوای صحبت ما پر از نیش و کنایه است شبیه غذایی می‌شود که پر از فلفل و چاشنی های تند است.ما همگی از چنین غذایی لذت نخواهیم برد.اینگونه سخن گفتن بهداشت روانی ما را هم تهدید میکند.آن هم در کشور ما که غالب مردم به دلیل مشکلات اقتصادی از ضعف اعصاب رنج میبرند.با یکدیگر مهربان بودن و پذیرفتن فرد دیگر با همان شخصیتی که دارد به رشد روانی ما کمک خواهد کرد منظورم این است که نباید نقاط ضعف و اشتباهات یکدیگر را دستمایه خنده و تفریح قرار دهیم.و اوقات استراحت خود را با غیبت دیگران و برشمردن عیوب آنان بگذرانیم.یاد بگیریم همدیگر را تحقیر نکنیم.امروزه بسیاری از مشکلات ما در زمینه کودکان و یا مشکلات مربوط به افراد همکار در یک سازمان و یا مشکلات مربوط به خانواده به این مربوط می‌شود که بلد نیستیم چگونه با همدیگه درست حرف بزنیم.و اغلب با تکیه به احساسات و هیجانات لحظه‌ای و غریزی روند صحبت را به سوی خصومت و نامهربانی میبریم.....   

نگاهی نو به وبلاگ یک دوست

دیروز فرصتی دست داد تا یک بار دیگر به وبلاگم با دیدی منتقدانه نگاه کنم.از این رو به طور کلی همه مطالبی را که در سه ماه گذشته نوشته بودم از نظر گذراندم.بعد سعی کردم پانزده مطلبی که از همه بیشتر مورد بازدید گرفته بودند را بیشتر بررسی کنم.میخواستم ببینم آیا وجه اشتراکی بین این پانزده مطلب پربیننده وجود داره یا نه؟ هدفم این بود ببینم خوانندگان وبلاگم از چه جور مطالبی خوششون میاد.نتایج جالبی هم به دست آوردم.که سعی می‌کنم.در مطالب آینده برای بهتر کردن وبلاگم ازشون استفاده کنم.راستش دوست داشتم نظرات بیشتری را از خوانندگان محترم وبلاگم داشتم.چون اینطوری بهتر میتونستم اشکالاتی که هست را برطرف کنم.اینجا جا داره که مطلبی را در مورد خودم بگم.اونم اینه که کلا من آدمی هستم که گفتگو و تبادل نظر رو خیلی دوست دارم.از انتقادی هم که از وبلاگم یا نحوه نوشتنم بشه با روی گشاده استقبال می‌کنم.البته تا همین اندازه هم که لطف میکنید و در این دریای اینترنت از وبلاگم دیدن میکنید و مطالب را میخوانید ممنونم.امیدوارم هر روز بیشتر بتونم از طریق این وبلاگ با خوانندگان بیشتری ارتباط برقرار کنم.