یک دوست

یادداشتها و اندیشه ها و خاطرات یک جوان ایرانی

یک دوست

یادداشتها و اندیشه ها و خاطرات یک جوان ایرانی

تا شقایق هست زندگی باید کرد....

امتحانات ترم تابستان امسال هم تموم شد.نتایج برام راضی کننده است.چون درس خوندن همراه کار کردن یه مقدار سخته! اما علاوه بر اینکه این امتحان آخری مصادف شد با فوت یکی از فامیلامون.خیلی تمرکزم بهم ریخت.اولش نمیخواستم توی امتحان شرکت کنم.ولی بعدش گفتم این بنده خدا که به رحمت خدا رفته،خدا بیامرزد! دیگه غم و غصه خوردن ما زیاد فایده نداره.به قول سهراب سپهری تا شقایق هست زندگی باید کرد.حالا برای اینکه دانشگاه را تموم کنم.یک ترم دیگه در سالتحصیلی جدید باید بخونم.هنوز برای اینکه ارشد چی بخونم تصمیم نگرفتم.ولی به این جمع بندی رسیدم که باید ادامه بدم.توی این چهارساله هم اگه درس نمیخوندم.واقعا افسرده میشدم.مهمترین درسی هم که در ترم آخر باید بگیرم.درس پروژه هستش.این درس چهار واحد عملی هست.از همین الان باید به فکرش باشم.درس بعدی هم که مهمه.درس کارورزیه.*** از درس و مشق که بگذریم.برای وبلاگم هم یه نقشه هایی دارم.به نظر من هر کسی توی زندگیش یه چیزایی رو بلده که میتونه اگه بخواد اونا رو به بقیه هم آموزش بده.این تجربه هایی که ما داریم.زمانی با ارزشتر میشن.که بتونیم این تجربه ها رو در اختیار افراد دیگه هم بزاریم.فکری که الان توی ذهنم هست اینه که من به کتاب و کتابخوانی علاقه دارم.کتابهای زیادی رو خوندم.به قول آقای مهدی مالکی نژاد مخترع G5 کتابها بزرگترین مشاوران ما هستند.و هر وقتی که برای ما مشکلی پیش میاد باید به کتابهامون مراجعه کنیم.و از اونها کمک بخواهیم.من هم میخوام یک وبلاگ درست کنم و توی اون درباره کتابهایی که مطالعه کردم.بگم.در مطالب بعدی درباره این موضوع بیشتر باهاتون صحبت میکنم.فعلا خداحافظ.